گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
[سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 36 تا 40



اشاره
وَ لا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ وَ البَ َ ص رَ وَ الفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنهُ مَسؤُلًا [ 36 ] وَ لا تَمشِ فِی الَأرضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَن
تَخرِقَ الأَرضَ وَ لَن تَبلُغَ الجِبالَ طُولاً [ 37 ] کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِندَ رَبِّکَ مَکرُوهاً [ 38 ] ذلِکَ مِمّا أَوحی إِلَیکَ رَبُّکَ مِنَ
الحِکمَۀِ وَ لا تَجعَل مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلقی فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدحُوراً [ 39 ] أَ فَأَصفاکُم رَبُّکُم بِالبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ المَلائِکَۀِ إِناثاً إِنَّکُم
اي کلّ « کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنهُ مَسؤُلًا » اي و لا تتبّع. قفاه یقفوه قفوا اي تبعه « وَ لا تَقفُ » 559- لَتَقُولُونَ قَولًا عَظِیماً [ 40 ] -قرآن- 1
اي «... کُلُّ ذلِکَ » اي ذا مرح و هو التکبّر و الاختیال و الزهو « مَرَحاً » عضو من هذه الأعضاء مسئول عنه صاحبه اي عما فعله به
103 -قرآن- - 15 -قرآن- 63 - کان ردیئه عند اللّه مکروها و هی الامور المنهیّ عنها و حسنها هو الاخلاق المأمور بها -قرآن- 1
36 - و پیروي مکن 40- 12 -قرآن- 24 - اي أ فخصّکم. -قرآن- 1 « أَ فَأَصفاکُم » اي مطرودا « مَدحُوراً » 250- -183-174 قرآن- 231
و دنبال چیزي مرو که ترا بآن علمی نیست [یعنی مگو شنیدم و نشنیده باشی و دیدم و ندیده باشی و دانستم و ندانسته باشی یا
در قفا و پشت سر غیر خودت سخنی مگو و غیبت او را مکن یا شهادت بدروغ [ صفحه 265 ] مده [بنا بقول محمّد بن الحنفیّه]
یا بطور کلّی و اصولا بطور عموم در هر گفتار و کردار و پنداري بدون اینکه ترا علمی حاصل شده باشد اظهار عقیده و دانائی
مکن و چنان است که خداي سبحان میفرماید مگو مگر آنچه را میدانی که گفتنش جایز است و مکن مگر آنچه را که میدانی
کردنش جایز است و عقیدهمند مباش مگر بآنچه میدانی اعتقاد بآن جایز است]- زیرا که گوش و چشم و دل هر یک آنها از
صاحب آن پرسش میشود [یعنی گوش پرسش میشود از آنچه شنیده است و چشم از آنچه دیده است و دل از آنچه بر آن عزم
کرده است و خداي سبحان گوش و چشم و دل ذکر فرموده و مراد آنستکه صاحبان آنها مسئولاند و بدینجهت فرمود تمام آن
جماعت و بقولی یعنی تمام آن جوارح از آنچه بآن کرده است پرسش میشود. و والبی از إبن عباس روایت کرده است که
خداوند از بندگان میپرسد که آنها را در چه استعمال کردهاند]. [و علیّ بن ابراهیم در تفسیر خود از پدرش از حسن بن
محبوب از أبی حمزه ثمالی از أبی جعفر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
فرموده است روز قیامت قدم بندهاي در برابر خداي تعالی نهاده نمیشود مگر اینکه از چهار خصلت پرسش میشود. [ 1] عمرت
را در چه چیز بآخر رسانیدهاي. [ 2] بدن خود را در چه چیز پوشانیدهاي. [ 3] مالت را از کجا بدست آورده و در کجا خرج
کردهاي. [ 4] از دوستی ما أهل بیت. گذرگاه قرآن و پند است گوش || ببهتان و باطل شنیدن مکوش دو چشم از پی صنع
باري نکوست || نه عیب برادر فروگیر و دوست دل پاك خود جایگاه خداست || دل آئینه صاف ایزد نماست پیاپی بیفشان ز
37 - و بر روي زمین با تکبّر و تبختر راه مرو زیرا تو [اي انسان با [ آئینه گرد || که صیقل نگیرد چو زنگار خورد [ صفحه 266
قدمهاي نخوتآمیز و سر و صداي با تکبّر راه رفتنت] هرگز زمین را [زیر پاي خود] نمیتوانی بشکافی و بتطاول یعنی بطول
قدمهایت نمیتوانی بطول و درازاي کوهها برسی [و اینکه بدانجهت فرمود که پارهاي از مردم با کبر و نخوت بروي زمین راه
میروند و قدمها را بر زمین میکوبند تا قدرت و قوت خود را بنمایانند و سر و گردنی میگیرند تا برتري خود را نشان دهند و
خداوند سبحان توضیح میدهد که چنین آدمی پست و ناتوان و زبون است با کوبیدن قدم قادر بر شکافتن زمین نیست که
بآخرش برسد و درازي قدمش بدرازي کوهها برسد پس اوراست که فروتنی و مردانگی و وقار پیشه کند. ز خاك آفریدت
خداوند پاك || پس اي بنده افتادگی کن چو خاك وجود تو شهریست پر نیک و بد || تو سلطان و دستور دانا خرد همانا
- که دونان گردن فراز || درین شهر کبر است و سودا و آز چو سلطان عنایت کند با بدان || کجا ماند آسایش بخردان 38
تمام اینها [اینکه خصال قبیحی که ذکر شد و خداي تعالی آنها را نهی فرمود] گناهش در نزد پروردگار تو مکروه و بد آیند
است [و مبغوض خداست و از آن خشنود نمیباشد]. 39 - اینکه [اوامر و نواهی که ذکر آنها گذشت] از جمله آنها بود که
پروردگارت بتو وحی فرمود [ یا محمّد] و از حکمتی است [که منجر بشناسائی حسن و قبح و فرق بین آندو میگردد یا از
احکام محکمهایست که نسخ و فساد در آن راه ندارد]. [و اي شنونده اینکه آیات] با خداي یکتاي مستجمع جمیع صفات
معبود دیگري را شریک قرار مده و غیر او را مپرست [زیرا توحید مبدء امر و منتهاي آنست و کسیکه در عملش او را قصد
نکند و رضاي غیر او را در نظر بگیرد عملش باطل و سعیش ضایع است و توحید رأس و سر آمد هر حکمت است و ملاك
آنست و با نبود آن هیچگونه دانش و حکمتی سودمند نخواهد بود] [ صفحه 267 ] پس [اگر با خدا معبود دیگري شریک
سازي] در دوزخ افکنده میشوي و مورد سرزنش خودت و مردم و ملائکه خواهی بود و از رحمت خدا و هر خیري هم دور و
مطرود خواهی گردید. گداي کوي تو از هشت خلد مستغنی است || اسیر عشق تو از هر دو کون آزاد است 40 - [اي
کسانیکه فرشتگان را دختران خدا میدانید] آیا پروردگار شما براي شما پسران را برگزیده است و براي خود فرشتگان را
دختران قرار داده است [براي شماها چیز برتر و بالاتري را تخصیص و اختصاص داده پستتر را براي خود برگزیده است!]
همانا شما گفتار بزرگی میگوئید [که گناهش عظیم و استحقاق عقوبتش زیاد است زیرا شما بخداي سبحان چیزي را نسبت
میدهید که براي خودتان بآن راضی نیستید و ملائکه را که اعلی و اشرف خلق خدا هستند أدون و اخسّ و پستتر خلق خدا
میشمارید و بعبارت اخري یعنی گفتاري از شما شنیده میشود که از عظمت امر ظلوم و جهول بودن شما خبر میدهد و بقول
کاشفی اینکه گفتار خلاف عادت شماست زیرا عادت شما بر آن جاري شده که از دختران ننگ میدارید و بپسران مینازید].
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 41 تا 44
اشاره
وَ لَقَد صَ رَّفنا فِی هذَا القُرآنِ لِیَذَّکَّرُوا وَ ما یَزِیدُهُم إِلاّ نُفُوراً [ 41 ] قُل لَو کانَ مَعَهُ آلِهَۀٌ کَما یَقُولُونَ إِذاً لابتَغَوا إِلی ذِي العَرشِ
سَبِیلًا [ 42 ] سُبحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یَقُولُونَ عُلُ  وا کَبِیراً [ 43 ] تُسَ بِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبعُ وَ الَأرضُ وَ مَن فِیهِنَّ وَ إِن مِن شَیءٍ إِلاّ یُسَبِّحُ
اي و لقد کرّرنا هذا « وَ لَقَد صَرَّفنا » [ 444 [ صفحه 268 - بِحَمدِهِ وَ لکِن لا تَفقَهُونَ تَسبِیحَهُم إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً [ 44 ] -قرآن- 1
108- 78 -قرآن- 90 - 20 -قرآن- 66 - اي تنزّهه عن النقائص و تقدّسه. -قرآن- 1 « تُسَبِّحُ لَهُ » اي لطلبوا « لَابتَغَوا » المعنی بوجوه کثیره
-41 براستی آنکه ما در اینکه قرآن اینکه دلائل را مکرّر کردهایم و اینکه معانی را مفصّل گفتهایم تا اینکه آنان متذکّر شوند
[و تفکّر کنند تا حق را بدانند] ولی [اینکه تکرار دلایل و تذکار امثال] بر اینکه جماعت کافران چیزي جز رمیدن از حقّ و
دوري و اعراض از حقیقت چیزي نیفزوده است. 42 - بگو [ یا محمّد باین جماعت مشرکین] اگر با خداي تعالی آنطور که
اینکه مشرکین میگویند خدایان و معبودهاي دیگري بود آنگاه اینکه خدایان [براي غلبه و فیروزي] بر خداي مالک عرش [که
مالک الملک و ربّ علی الاطلاق است] راهی جستجو و طلب میکردند [زیرا مشرکین در الوهیّت از سه حال خالی نمیبودند یا
خدایانی بزرگتر از مالک عرش با امثال و برابر او یا کوچکتر و پستتر و مادون او بودند اگر از او برتر و بزرگتر بودند راهی
براي خذلان او و انتزاع ملک از او طلب میکردند تا بقهر و غلبه بر او مسلّط شوند و مالکیت براي آنها مقرّر شود نه براي او
باشد و اگر برابر و امثال او بودند باز راضی نمیشدند که سلطنت کلّی براي یکی از مانندهاي آنها باشد و آنها تحت الشعاع و
معزول بمانند و اگر مادون او بودند البته کوچکتران صالح از براي خدائی نبودند و آنها در طلب راهی براي تقرّب و خدمت و
عبودیت او برمیآمدند و کسی هم که در جستجوي تقرّب بما فوق باشد شایسته و صالح براي الهیّت نیست و آلهه نمیباشند].
-43 مبرّي و منزّه است خداي یکتا و برتر و بالاتر است از آنچه اینکه [ صفحه 269 ] مشرکان میگویند برتري بزرگی [زیرا
صفات او در أعلی مراتب تصوّر است و تساوي و برابري با او نیست چه او توانائی است که احدي از او تواناتر نیست و دانائی
است که از او کسی داناتر نیست]. 44 - آسمانهاي هفتگانه و زمین و هر کس که در آنها وجود دارد او را تسبیح و تنزیه
میکنند [بزبان حال یا بزبان مقال و دلالت بر یگانگی و یکتائی و عدل او دارند که براي او شریکی در الهیّت نیست و او منزه از
هرگونه عیب و نقص است و از لوازم امکان و توابع حدوث مبرّي است] و هیچ چیزي از چیزها [از حیوان و نبات و جماد]
نیست مگر اینکه تسبیح میکند او را و تنزیه مینماید او را از سمات نقصان و ستایش میکند او را بصفات کمال و لکن شما
مشرکین تسبیح آنها را نمیفهمید [و تسبیح اینکه اشیاء را نمیدانید زیرا بنظر صحیح در آنها نمینگرید تا دلالت آنرا بر توحید
او بیاموزید] همانا او خدائی حلیم و بردبار است [و شما را مهلت میدهد و در عقوبت بر کفر و شرك و غفلت شما عجله
نمینماید] و غفور و آمرزنده است [اگر شما توبه کنید و بسوي او بیائید و از گفتار و کردار خود برگشت نمائید]. مثنوي: جمله
ذرّات عالم در نهان || با تو میگویند روزان و شبان ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم || با شما نامحرمان ما خامشیم چون شما
سوي جمادي میروید || محرم جان خدادان کی شوید از جمادي در جهان جان ردید || غلغل اجزاي عالم بشنوید فاش تسبیح
جمادات آیدت || وسوسه تأویلها بر بایدت چون ندارد جان تو قندیلها || بهر بینش کردهاي تأویلها دعوي دیدن خیال عار
بود || بلکه مر بیننده را دیدار بود که غرض تسبیح ظاهر کی بود || دعوي دیدن خیال و غیّ بود بلکه هر بیننده را دیدار آن
|| وقت عبرت میکند تسبیح خوان [ صفحه 270 ] پس چو از تسبیح یادت میدهد || آن دلالت همچو گفتن میشود اینکه بود
تأویل اهل اعتزال || واي آنکس کو ندارد نور حال چون ز حسّ بیرون نیاید آدمی || باشد از تصویر غیبی اعجمی
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 45 تا 48
اشاره
وَ إِذا قَرَأتَ القُرآنَ جَعَلنا بَینَکَ وَ بَینَ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجاباً مَستُوراً [ 45 ] وَ جَعَلنا عَلی قُلُوبِهِم أَکِنَّۀً أَن یَفقَهُوهُ وَ فِی
آذانِهِم وَقراً وَ إِذا ذَکَرتَ رَبَّکَ فِی القُرآنِ وَحدَهُ وَلَّوا عَلی أَدبارِهِم نُفُوراً [ 46 ] نَحنُ أَعلَمُ بِما یَستَمِعُونَ بِهِ إِذ یَستَمِعُونَ إِلَیکَ وَ
[ إِذ هُم نَجوي إِذ یَقُولُ الظّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاّ رَجُلًا مَسحُوراً [ 47 ] انظُر کَیفَ ضَرَبُوا لَکَ الَأمثالَ فَضَلُّوا فَلا یَستَطِیعُونَ سَبِیلًا [ 48
اي اغطیۀ و هو جمع کنان و هو الغطاء الّذي یکنّ فیه الشیء و الکنّ ما یحفظ فیه الشیء جمعه اکنان. « أَکِنَّۀً » 530- -قرآن- 1
وَلَّوا » جمع نافر « نُفُوراً » الوقر بالفتح الثقل فی الاذن و بالکسر الحمل و الاصل فیه الثقل « وَقراً » کننت الشیء کنّا جعلته فی کنّ
اي و هم ذوو « هُم نَجوي » اي بما یستمعون من اجله و هو الهزؤبک و بالقرآن «... نَحنُ أَعلَمُ » اي هربوا نافرین « عَلی أَدبارِهِم
- 251 -قرآن- 262 - 169 -قرآن- 241 - 12 -قرآن- 161 - نجوي یتناجون و نجوي مصدر و یحتمل ان یکون جمع نجیّ. -قرآن- 1
45 - و هنگامیکه تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] قرآن میخوانی [ 400 [ صفحه 271 - 329 -قرآن- 387 - -289 قرآن- 308
میانه تو و میانه آنانکه ایمان بآخرت ندارند [یعنی مشرکین] پردهاي پوشنده قرار میدهیم [که از دیدگان أبو سفیان و نضر بن
الحرث و أبو جهل و امّ جمیل زن أبی لهب مستور بمانی]. 46 - و بر دلهاي آنها پردههائی میآویزیم که آنها را مانع از فهم و
ادراك حق میشود و گوشهاي آنها سنگین و کر میگردد که آنچه سزاوار شنیدن است نشنوند و چون تو خدا را بیکتائی یاد
کنی [و شرك را باطل سازي] مشرکین از تو اعراض نموده پشت کرده با حالت نفرت فرار میکنند. 47 - هنگامی هم که بتو
گوش فرامیدهند ما داناتریم و بر ما مخفی نیست که بچه سبب بتو گوش میدهند [و غرضشان از استماع کلمات تو چیست] و
همچنین موقعی که در حال نجوي و در گوشی با یکدیگر هستند [میدانیم که چون از نزد تو برمیخیزند با یکدگر در گوشی
کرده بعضی گویند او ساحر است و بعضی کاهن و بعضی شاعرت خوانند] و یادآور موقعیکه اینکه ستمکاران بمؤمنین گویند
شما پیروي نمیکنید مگر مردي ساحر یا مردي سحر شده را که [عقلش زایل شده است] [ یا بیکدیگر گویند بر فرض اینکه
شما تابع او شوید جز مردي سحر شده را پیروي نخواهید کرد و یا جز تابع مردي ساحر نخواهید بود] [و بطور ملخّص معنی آیه
مبارکه بیان حال دشمن دین و ناصب حق الیقین است که گوئی قلب او از تفهّم حقّ در پرده است و گوش او از شنیدن حرف
حق کر و سنگین است و او از حقّ متنفّر است و بحق پشت میکند و در حال انحراف از حق با نادانانی امثال خود که از برهان و
حجّت دوراند نجوي میکند و چون براي مقاومت در برابر صاحب حق سبیلی و براي معارضه و شکستن قائل حق برهان و
دلیلی ندارند ناچاراند صاحب حق را بسحر نسبت دهند و او را مجنون و مسحور خوانند]. 48 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله]
بنگر و ببین [اینکه کافران] چگونه مثلهائی براي [ صفحه 272 ] تو میزنند [و ترا بچه چیزهائی شبیه میسازند و ترا مجنون و ساحر
و شاعر گویند] و باین گفتار دور از حق شده و گمراه گشتهاند و چاره و راهی براي تکذیب تو نمییابند [مگر مبهوت مانده و
باین نسبتها بپردازند و مردم را از پیروي تو دور سازند].
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 49 تا 52
اشاره
وَ قالُوا أَ إِذا کُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنّا لَمَبعُوثُونَ خَلقاً جَدِیداً [ 49 ] قُل کُونُوا حِجارَةً أَو حَدِیداً [ 50 ] أَو خَلقاً مِمّا یَکبُرُ فِی صُدُورِکُم
فَسَ یَقُولُونَ مَن یُعِیدُنا قُلِ الَّذِي فَطَرَکُم أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَ یُنغِضُونَ إِلَیکَ رُؤُسَهُم وَ یَقُولُونَ مَتی هُوَ قُل عَسی أَن یَکُونَ قَرِیباً [ 51 ] یَومَ
الرفات ما انکسر و بلی من کلّ شیء اذا صیّر « رُفاتاً » 440- یَدعُوکُم فَتَستَجِیبُونَ بِحَمدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِن لَبِثتُم إِلاّ قَلِیلًا [ 52 ] -قرآن- 1
اي فسیحرکون رءوسهم تعجّبا و سخریۀ و النغض تحریک الرأس « فَسَ یُنغِضُونَ. إِلَیکَ رُؤُسَهُم » اي خلقکم « فَطَرَکُم » کالحطام
49 - [و کافران در 227- 131 -قرآن- 211 - 81 -قرآن- 93 - 10 -قرآن- 69 - اي ما لبثتم. -قرآن- 1 « إِن لَبِثتُم » بارتفاع و انخفاض
مقام انکار] گفتند آیا [چون ما بمیریم و گوشتهاي ما متلاشی شود و از بین برود] و استخوان فقط گردیم و استخوانهم خاك و
غبار گردد آیا ما بعد از اینها دوباره خلق میشویم و از قبر برانگیخته [ صفحه 273 ] میشویم [یعنی اینکه بسی بعید بنظر میآید].
-50 بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بآنان] اگر سنگ باشید [در قوّت] یا اگر آهن باشید [در شدّت و سختی و
صلابت]. 51 - یا خلقتی بزرگتر و سختتر از آنچه در نزد شما و در دلهاي شما بتصوّر آید [از قدرت خداي تعالی رهائی
نخواهید داشت و خدا شما را پس از مرگ زنده خواهد ساخت و در محشر محشور خواهد ساخت و چون بآنها چنین گفتی]
فورا میگویند کیست که ما را دوباره بعد از مرگ برگرداند بپاسخ آنها بگو [ یا محمّد] آنکسیکه اوّلبار شما را آفرید [شما
را زنده خواهد کرد زیرا آنکس که بر ابتداي کار و اختراع چیزي توانا باشد مادام که قدرتش از دست نرفته و تغییري نیافته
است بر اعاده او تواناتر است چه ابتداي هر چیز دشوارتر از اعاده آنست] و چون اینکه جواب بشنوند از روي انکار و استخفاف
و استهزاء] سرها را بطرف تو حرکت میدهند و میگویند اینکه بعث و زنده شدن کی و چه هنگام خواهد بود! در جواب بگو
شاید که نزدیک باشد [زیرا هر چه آمدنی است نزدیک است و بیشترش گذشته و کمترش مانده است]. 52 - روزي که [بزبان
فرشتگان در نفخه دوّم صور شما را از قبورتان] بخوانند [و بگویند اي استخوانهاي خاك شده و اي پوستهاي پوسیده برگردید
بدانسان که بودید و در آنحال] شما دعوت ملائکه را اجابت میکنید در حالتی که اعتراف بحمد و ثناي او دارید [یعنی در
آنموقع اضطرارا بناچار خدا را بر نعم او حمد و ثنا میگوئید و دیگر جاي انکار در آنجا نخواهد بود چنانکه سعید بن جبیر
رضی اللّه عنه گفته است یخرجون من قبورهم یقولون سبحانک اللّهمّ و بحمدك یعنی از قبرهاي خود بیرون میآیند و
میگویند اي پروردگار تو منزّهی و حمد مختص بتو است. و لا ینفعهم فی ذلک الیوم لانّهم حمدوا حین لا ینفعهم الحمد یعنی
در آن روز حمد آنها را سودي ندهد زیرا در هنگامی حمد میگویند که حمد آنها را سودي [ صفحه 274 ] نمیدهد] و گمان
میبرید که شما در دنیا جز مدّت کمی درنگ نکردهاید. [چنانکه کاشفی گوید: یعنی زندگی خود را در دنیا اندك شمرید
نسبت بآن پس خردمند آگاه باید که حیات دنیا را در جنب زندگی عقبی اندك شمرد و اینکه اندك فانی را در کار آن باقی
بسیار صرف کند تا در آنروز بعذاب حسرت و ندامت در نماند]. سعدي گوید: بدنیا توانی که عقبی خري || بخر جان من
ورنه حسرت خوري کسی گوي دولت ز دنیا ببرد || که با خود نصیبی بعقبی ببرد و در تفسیر مجمع البیان فرماید: بعضی از
مفسّرین بر اینکه عقیدهاند که اینکه آیه خطاب بمؤمنان است زیرا آنان کسانی هستند که خداوند را با حمد او اجابت میکنند
و بر احسان او حمد و ثنا میگویند و بسبب راحت و تنعّم و معذّب نبودن در قبور مدّت درنگ در برزخ را کم و اندك
میشمارند و چون در آنجا بخوشی و سرور گذرانیدهاند روزگار کوتاهی را بگمان خود در آنجا بسر بردهاند].
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 53 تا 57
اشاره
وَ قُل لِعِبادِي یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحسَنُ إِنَّ الشَّیطانَ یَنزَغُ بَینَهُم إِنَّ الشَّیطانَ کانَ لِلإِنسانِ عَدُ  وا مُبِیناً [ 53 ] رَبُّکُم أَعلَمُ بِکُم إِن یَشَأ
یَرحَمکُم أَو إِن یَشَأ یُعَذِّبکُم وَ ما أَرسَلناكَ عَلَیهِم وَکِیلًا [ 54 ] وَ رَبُّکَ أَعلَمُ بِمَن فِی السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ لَقَد فَضَّلنا بَعضَ
[ النَّبِیِّینَ عَلی بَعضٍ وَ آتَینا داوُدَ زَبُوراً [ 55 ] قُلِ ادعُوا الَّذِینَ زَعَمتُم مِن دُونِهِ فَلا یَملِکُونَ کَشفَ الضُّرِّ عَنکُم وَ لا تَحوِیلاً [ 56
[ أُولئِکَ الَّذِینَ یَدعُونَ یَبتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الوَسِیلَۀَ أَیُّهُم أَقرَبُ وَ یَرجُونَ رَحمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحذُوراً [ 57
اي موکولا إلیک أمرهم « وَکِیلًا » اي یهیج بینهم الشر. النزغ لغۀ الدخول فی الأمر لإفساده « یَنزَغُ » [ 704 [ صفحه 275 - -قرآن- 1
القرب و الواسل الراغب. -قرآن- « الوَسِیلَۀَ » الزّبور کتاب داود علیه السّلام و لغۀ الکتاب جمعه زبر « زَبُوراً » تجبرهم علی الایمان
53 - و بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] ببندگان من [یعنی 215- 142 -قرآن- 202 - 84 -قرآن- 132 - -11-1 قرآن- 74
مؤمنین یا بقولی بتمام مکلّفین] در مقاوله و گفتگو کلماتی بگویند که نیکوتر است یعنی با یکدیگر و حتّی با کافران با
خشونت و درشتی سخن نگویند و در گفتار و رفتار طریقه و کلماتی را اختیار کنند که موجب ایجاد محبّت شود و تولید بغض
و عناد نکند] زیرا شیطان بین آنان تولید فساد میکند [و القآء عداوت و دشمنی مینماید و آنها را بر ضدّ یکدیگر بر میأنگیزد]
- حقّا که شیطان نسبت بانسان دشمن آشکاري است [و صلاح حال آدمی را خواهان نیست بلکه مقصدش هلاك اوست]. 54
[گفتار نیکوتري که بمؤمنین أمر فرموده آنست که بمشرکین بگویند] پروردگار شما بحال و احوال شما داناتر است اگر
بخواهد بشما رحم میکند [به اینکه که توفیق ایمان بشما میدهد] یا بخواهد شما را معذّب میسازد و گرفتار عذاب و شکنجه
میفرماید [به اینکه که شما را بر کفر میمیراند]. و بتفسیر دیگر- [یعنی اگر بخواهد شما را بفضل خود مورد رحمت قرار میدهد
و بعدل خود معذّب میسازد] و ما ترا [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] موکّل بر آنها نفرستادهایم و حافظ أعمال آنها قرار
[ ندادهایم [یعنی ترا بأعمال آنها مؤاخذه نمیکنیم بلکه ترا فرستادهایم که آنها را دعوت بایمان کنی اگر ترا اجابت [ صفحه 276
کردند فبها و إلّا بر تو بحثی نیست و آنها دچار عقاب عمل خود خواهند بود و تو و یارانت مأمور بمداراة میباشید. آسایش دو
گیتی تفسیر اینکه دو حرف است || با دوستان مروّت با دشمنان مدارا یکی از بزرگان گوید انسان کامل در زندگی خود: [با
خدا بصدق با خلق بانصاف با نفس بقهر با زیر دستان بشفقت با بزرگان بحرمت با دوستان بنصیحت و با دشمنان بمدارا با
علماء بتواضع با درویشان بسخا و با جاهلان بخاموشی است]. 55 - و پروردگار تو بحال هر کس که در آسمانها [از ملائکه] و
در زمین [از پیمبران] هستند داناتر است [و او ملائکه و أنبیاء را نه براي تمایل بآنها برگزیده است بلکه اختیار آنها براي نبوّت و
رسالت براي علمی است که ببواطن آنها دارد و باقتضاي مصلحت است که] ما حقّا پارهاي از پیمبران را بر پاره دیگر برتري
دادهایم [و أنبیاء هر چند همگی در أعلی مراتب فضلاند در همان مراتب هم بطبقاتی هستند بعضی بالاتر از بعض دیگراند
بمقتضاي زیادت در درجه و ثواب و معجزات و کتاب و چون خداي سبحان عالم ببواطن امور است ترا براي نبوّت برگزید و
بر سایر أنبیاء برتري داد همچنانکه سایر أنبیاء را هم بعضی بر بعض دیگر برتري داد براي بعضی آتش را مسخّر ساخت و براي
بعضی آهن را نرم فرمود و ببعضی ملک و سلطنت بخشید و بعضی را مورد تکلّم و صحبت قرار داد همچنین ترا هم بخصائصی
اختصاص داد که بهیچیک نداده و نبوّت را بتو ختم نمود] و بداود هم زبور را عطا نمودیم [که در زبور نوشتهایم همانا وارث
من بندگان شایسته من هستند چنانکه فرمود وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبُورِ ... أَنَّ الَأرضَ یَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ و اینکه تنبیهی بر وجه
تفضیل و برتري محمّد صلّی اللّه علیه و آله است که او خاتم پیمبران است و امّت او بهترین امم و بندگان صالح و شایسته
56 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] آنانرا که جز خداي یکتا آلهه و 1142- 1089 -قرآن- 1094 - خدایند]. -قرآن- 1057
خدایان [ صفحه 277 ] میپندارید [موقعیکه زحمتی بشما رد کند و بلائی وارد شود] آنها را بخوانید [و بخواهید تا دفع بلا از
شما بکنند یا حالت شما را بحالت دیگري تحویل و تبدیل نمایند] ولی آنها قادر نیستند و نمیتوانند از شما کشف ضر و رفع
زحمت و دفع بلا کنند و مقدورشان نیست که تحویل و تبدیلی بحال شما دهند [یعنی حالت قحط را بفراوانی و فقر را بغنا و
بیماري را بتندرستی مبدّل سازند یا قادر نیستند که حالت بینوائی و مصیبت و بلا را از شما دور کرده بغیر شما محوّل کنند لذا
کسانیکه صفتشان اینست شایسته الهیّت و مستحق پرستش نخواهند بود و مراد از غیر خدا ملائکه یا پیمبرانی مانند مسیح و
عزیر میباشند که کافران بآنها رو کرده و حاجت خود را خواهانند]. 57 - اینکه جماعت یعنی همانکسانیکه کفار آنها را
میخوانند [و آنان را میپرستند و معتقداند که آنها خدایانند مانند ملائکه و مسیح خود آنها] وسیله و دستآویزي براي تقرّب و
نزدیکی بپروردگارشان میطلبند و خدا را عبادت میکنند و کوشش میکنند تا بخدا نزدیکتر شوند یا ] هر یک میخواهند بدانند
کدامیک بخدا نزدیکترند و از رحمت او برخوردارند و دعاشان باجابت مقرون است و با اینکه مقرّباند براي خودشان طلب
آمرزش میکنند و در بین بیم و امید هستند یعنی امید برحمت خدا دارند و از عذاب خدا میترسند [و کردارشان کردار عبید و
بندگان است] زیرا عذاب پروردگار تو سزاوار ترس است و براي سختی و دشواري آن واجب است که از آن برحذر باشند و
[ پرهیز کنند. [ صفحه 278
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 58 تا 60
اشاره
وَ إِن مِن قَریَۀٍ إِلاّ نَحنُ مُهلِکُوها قَبلَ یَومِ القِیامَۀِ أَو مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِیداً کانَ ذلِکَ فِی الکِتابِ مَسطُوراً [ 58 ] وَ ما مَنَعَنا أَن نُرسِلَ
بِالآیاتِ إِلاّ أَن کَذَّبَ بِهَا الَأوَّلُونَ وَ آتَینا ثَمُودَ النّاقَۀَ مُبصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرسِلُ بِالآیاتِ إِلاّ تَخوِیفاً [ 59 ] وَ إِذ قُلنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ
أَحاطَ بِالنّاسِ وَ ما جَعَلنَا الرُّؤیَا الَّتِی أَرَیناكَ إِلاّ فِتنَۀً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَةَ المَلعُونَۀَ فِی القُرآنِ وَ نُخَوِّفُهُم فَما یَزِیدُهُم إِلاّ طُغیاناً کَبِیراً
اي فظلموا أنفسهم بها « فَظَلَمُوا بِها » اي بیّنۀ جعلتهم ذوي بصائر « مُبصِ رَةً » اي و ما من قریۀ « وَ إِن مِن قَریَۀٍ » 555- 60 ] -قرآن- 1 ]
- 102 -قرآن- 126 - 55 -قرآن- 85 - 23 -قرآن- 44 - اي مکتوبا. -قرآن- 1 « مَسطُوراً » اي هم فی قبضته « إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنّاسِ »
194- -161 قرآن- 183
تفسیر معانی:
اشاره
-58 هیچ شهر و آبادي نمیماند مگر اینکه ما پیش از روز رستاخیز و قیام قیامت اهل آنرا هلاك میسازیم یا آنرا معذّب بعذاب
سختی [که عذاب ریشهکن شدن یا انهدام است] مینمائیم که اینکه حکم بعذاب در کتابی که خداوند براي ملائکه خود نوشته
است یعنی لوح محفوظ مکتوب است. 59 - و ما را از فرستادن آیات و معجزاتیکه [قریش اقتراح کرده و تقاضاي آنرا دارند
مثل اینکه گویند کوه صفا را بطلا بدل کن یا از زمین چشمهاي بگشا و از اینکه قبیل حرفها] چیزي منع نکرده است مگر
تکذیبی که پیشینیان و ملل قدیمه نمودند [زیرا اگر ما معجزاتی را که آنها اقتراح و تقاضا میکنند بفرستیم معذلک آنها ایمان
نمیآورند و لذا مستحق تعجیل در عقوبت میشوند همچنانکه وقتی امم پیشین آیاتیکه خواستند بدست پیمبر وقت ظاهر کردیم
و آنها تکذیب رسول ما را کردند، ما هم آنها را بعذاب استیصال معذّب ساختیم زیرا حکم معجزات مذکوره اینستکه اگر آنرا
تکذیب کردند و باز هم ایمان [ صفحه 279 ] نیاوردند ریشهکن کردن آن ملّت واجب میگردد و چون رأي نافذ ما بر اینکه
قرار گرفته که بسبب شرافت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و مصلحتی که میدانیم اینکه ملّت را باید باقی بگذاریم و مانند سایر
ملل پیشین ریشهکن نسازیم تقاضاي آنها در معجزات مفترضه آنها مورد اجابت ما واقع نمیشود و فقط بآیات و معجزات قرآنی
و معجزات واضحات دیگري که اقامه حجت شود و راه معذرت را ببندد اکتفا میکنیم] و براي قوم ثمود بیّنه و معجزه
واضحهاي که ناقه بود فرستادیم و آنها باو ستم کردند یا بکشتن او بر خودشان ستم کردند [یعنی مگر نبود که بر حسب اقتراح
و تقاضاي خود آن قوم از سنگ شتري بدر آوردیم و معذلک آنها منکر شدند و صالح را تکذیب کردند و تکذیب آنها و پی
کردن ناقه سبب شد که ما هم آنها را معدوم و دچار عذاب سازیم] و ما آیات و معجزات را نمیفرستیم مگر براي ترسانیدن
امّت [یعنی معجزاتیکه بدست انبیاء ظاهر میکنیم نیست مگر براي موعظه مردم و ترسانیدن آنها از عذاب خداوندي تا ایمان
بیاورند و اگر باز هم مؤمن نشوند و تکذیب کنند گرفتار عذابشان سازیم]. 60 - و بیاد آور [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله]
وقتی را که ما بتو گفتیم و وحی فرستادیم که پروردگار تو احاطه علمی بأحوال و کردار مردم [از طاعت و معصیت و استحقاق
آنها بثواب یا عقاب] دارد و همگی در قبضه قدرت او هستند و قادر بر خروج از مشیت او نیستند [و یا آنکه قادر بر آیاتی
است که آنها میخواهند و چون عالم بمصالح آنهاست جز آنچه صلاح مردم در آنست بجا نمیآورد لذا تو هم آنچه را بتو امر
بتبلیغ آن شده است ابلاغ کن و خداي سبحانه هم آنچه را در انزال آن لطف است میفرستد و آنچه را نفرستد براي مصلحتی
است که در آن میبیند] و ما آنچه را که در عالم رؤیا [ یا بقولی در شب اسري] بتو نشان دادیم و ارائه کردیم جز امتحانی براي
مردم نبود و همچنین درخت لعن و طرد شده در قرآن [که بتو ارائه نمودیم جز آزمایش براي خلق نبود] و ما آنان را [بوسیله
آیات و هلاك امم ماضیه] میترسانیم ولی جز طغیان و سرکشی [ صفحه 280 ] براي آنها چیزي اضافه نمیکند. در مجمع البیان
در تفسیر آیه مبارکه [وَ ما جَعَلنَا الرُّؤیَا الَّتِی أَرَیناكَ إِلّا فِتنَۀً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَةَ المَلعُونَۀَ فِی القُرآنِ] فرماید: که در آن قولهائی
1] آنکه مراد از رؤیا رؤیت عینی و دیدن بچشم است که خداوند در اوّل سوره راجع باسراء پیغمبر ] 157- است: -قرآن- 44
صلّی اللّه علیه و آله از مکّه ببیت المقدّس و از آنجا بآسمانها که در یک شب واقع شده خبر داده است که شبانه آیات خدا را
دید و بامداد از آنها خبر داد و اینکه رؤیت را رؤیا نامیده و از آنجهت آنرا فتنه نامیده است که از آن قصد امتحان و شدّت
تکلیف را داشته است تا آنکس که تصدیق میکند بثواب جزیل برسد و آنکه تکذیب کند بعقاب ألیم دچار گردد و اینکه
قول از إبن عباس و سعید بن جبیر و حسن و قتاده و مجاهد است. [ 2] در روایت دیگر از إبن عباس آمده است که رؤیا خوابی
بود که آن حضرت دید موقعیکه در مدینه بود که بزودي داخل مکّه میشود و لذا قصد مکّه را فرمود و مشرکین در حدیبیه
مانع دخول او بمکّه شدند و عدّهاي از مسلمانان بشک و شبهه افتادند و گفتند یا رسول اللّه مگر تو بما خبر ندادي که ما با
کمال امنیت داخل مسجد الحرام خواهیم شد حضرت بپاسخ فرمود آیا بشما گفتم امسال! گفتند نه فرمود البتّه داخل آن
نّازل شد و
ِ
خواهیم شد ان شاء اللّه و برگشتند و سپس در سال بعد داخل مکّه شدند و آیه لَقَد صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤیا بِالحَق
3] آنکه اینکه رؤیا ] 172- اینکه قول جبّائی و أبی مسلم است و بعلّتی که ذکر کردیم فتنه و امتحان و ابتلا بود. -قرآن- 120
خوابی بود که آنحضرت دید بوزینگانی بر منبر او بالا میروند و پائین میآیند و او را اینکه خواب بد آمد و غمین شد، سهل بن
سعید از پدرش روایت میکند که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله بعد از اینکه خواب در بین ما خندان نبود تا رحلت فرمود و سعید
بن یسار هم آنرا روایت کرده و از حضرت أبی جعفر امام باقر و أبی عبد اللّه امام صادق علیهما السّلام هم همین خبر مروي
است و فرمودند بنابراین [ صفحه 281 ] تأویل شجره ملعونه در قرآن بنی امیّه هستند که خداوند سبحانه غلبه آنها را بر مقام
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و کشتن ذراري او را خبر داده است. [ 4] و نیز گفتهاند شجره ملعونه درخت زقّوم است و اینکه قول
از إبن عباس و حسن است و بقول أبی مسلم شجره ملعونه یهود است- و تقدیر آیه چنین میشود که ما رؤیائی که بتو ارائه
دادیم و شجره ملعونهاي که نشان دادیم نیست مگر آزمایشی براي مردم و گفتهاند درخت زقوم از آنجهت فتنه نامیده شده که
مشرکین گفتند آتش درخت را میسوزاند چگونه درخت در آتش روئیده میشود و مؤمنان آنرا تصدیق کردند. و مروي است
که أبو جهل گفت [محمّد شما را بآتش وعده میدهد که سنگ را میسوزاند و سپس گمان میکند که در آن درخت سبز
میشود]. و اینکه فرمود و الشجرة الملعونۀ فی القرآن یعنی الشجرة الّتی ذکرت فی القرآن. و در تفسیر صافی اخبار کثیرهاي
مبنی بر اینکه اینکه خواب راجع بتملّک بنو امیّه بعد از رسول خدا بوده است ذکر کرده و در ضمن آن اخبار اشاره بخبري که
در مقدّمه صحیفه سجّادیه از حضرت صادق علیه السّلام از پدرش از جدّش روایت شده همین معنی را ذکر نموده و ضمنا
فرموده است سوره مبارکه و آیات إِنّا أَنزَلناهُ فِی لَیلَۀِ القَدرِ وَ ما أَدراكَ ما لَیلَۀُ القَدرِ لَیلَۀُ القَدرِ خَیرٌ مِن أَلفِ شَهرٍ هزار ماهی
458 تا آخر خبر [و هر کس خواهد بأخبار مذکوره - است که بنو امیّه سلطنت کردهاند که در آن لیله قدر نباشد ... -قرآن- 346
در تفسیر مزبور رجوع نماید] و در همان تفسیر مرحوم فیض رض فرماید در آیه مبارکه فَما یَزِیدُهُم إِلّا طُغیاناً کَبِیراً لطافۀ لا
تخفی و گویا لطافتی که مقصود ایشان است لفظ یزید است که در عین حال که بمعنی مضارع بجاي خود صحیح است و افاده
معنی مقصود را میکند اگر یزید اسمی هم که نام آن ملعون ازل و أبد است بدانیم بیلطف نیست یعنی یزید آن طایفه ملعونه
177 [ صفحه 282 ] نبوده است. و نیز در تفسیر صافی - هم جز یک مجسّمه طغیان و عتوّ و سرکشی چیز دیگري -قرآن- 137
گوید معنی اینکه خبر [که خواب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله مربوط ببوزینگان و بنو امیّه است [مستفیض بین خاصه و عامّه
است یعنی ذکر آن منحصر بأقوال شیعه نیست [چنانکه در تفسیر بیضاوي نیز اشاره باین معنی نموده است].
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 61 تا 65
اشاره
وَ إِذ قُلنا لِلمَلائِکَۀِ اسجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبلِیسَ قالَ أَ أَسجُدُ لِمَن خَلَقتَ طِیناً [ 61 ] قالَ أَ رَأَیتَکَ هذَا الَّذِي کَرَّمتَ عَلَیَّ لَئِن
أَخَّرتَنِ إِلی یَومِ القِیامَۀِ لَأَحتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاّ قَلِیلًا [ 62 ] قالَ اذهَب فَمَن تَبِعَکَ مِنهُم فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُم جَزاءً مَوفُوراً [ 63 ] وَ استَفزِز
مَنِ استَطَعتَ مِنهُم بِصَوتِکَ وَ أَجلِب عَلَیهِم بِخَیلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکهُم فِی الَأموالِ وَ الَأولادِ وَ عِدهُم وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطانُ إِلاّ
الاحتناك الاقتطاع من « لَأَحتَنِکَنَّ » 631- غُرُوراً [ 64 ] إِنَّ عِبادِي لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطانٌ وَ کَفی بِرَبِّکَ وَکِیلاً [ 65 ] -قرآن- 1
18 [ صفحه - الأصل و الاستیصال و احتنک الجراد الزرع إذا أکله کلّه و حنک الدّابّۀ إذا جعل فی حنکها الأسفل -قرآن- 1
اي و صح علیهم من الجلبۀ و « وَ أَجلِب عَلَیهِم » اي استخفّ و حرّك و هیّج « وَ استَفزِز » اي مکمّلا « مَوفُوراً » 283 ] حبلا یقودها به
هی الصیاح و الاجلاب السّوق بجلبۀ من السائق و الجلبۀ شدّة الصّوت و قیل أجلب الرجل علی صاحبه إذا توعّده بالشّر و حمع
- اي یکلون إلیه أمرهم. -قرآن- 18 « وَکِیلًا » اي تسلّط « سُلطانٌ » اي بأعوانک من راکب و راجل « بِخَیلِکَ وَ رَجِلِکَ » علیه الجیش
375- 354 -قرآن- 365 - 311 -قرآن- 344 - 105 -قرآن- 286 - 54 -قرآن- 83 - -29 قرآن- 41
تفسیر معانی:
اشاره
-61 و یاد آور وقتی را که ما بفرشتگان امر کردیم سجده کنید بآدم [نه سجده تکریم و تحیّت نه سجده عبادت] و ملائکه هم
[امتثال امر و فرمانبري کردند] و بآدم سجده کردند مگر إبلیس [که امتناع و استکبار کرد و اطاعت امر نکرد و از روي اعتراض
و عجب و تکبّر و انکار] گفت آیا من سجده کنم! [یعنی سجده نمیکنم] براي آنکسیکه او را از خاك آفریدي [و حال آنکه
من از عنصر عالیتري هستم که آتش است]. 62 - [ابلیس پس از آنکه بواسطه سجده نکردن و فرمان نبردن، ملعون و مطرود
شد] گفت [خدایا] مرا خبر ده اینکه مخلوقی که بر من او را کرامت و برتري دادي [چرا فضیلت و برتري دادي! [منهم بحق تو
قسم اگر مرا تا روز قیامت زنده بگزاري و مرگ مرا بتأخیر اندازي البته ذریّه و فرزندان او را بدنبال خود خواهم کشید یا
بمعناي دیگر بر آنها مستولی خواهم شد یا بمعناي دیگر آنها را ریشهکن خواهم ساخت و با وسوسه خود آنها را مستأصل
خواهم ساخت مگر عدّه قلیلی از آنها را که تو عاصم آنها و نگهدار آنها از معاصی هستی [و آنها مخلصان و بندگان مطیع
خالص تو هستند]. 63 - [خداوند سبحان بنحو تحقیر و توهین بابلیس خطاب نموده] گفت برو [یعنی از درگاه قرب ما دور شو
و هر چه از تو ساخته است بکن] هر کس که پیروي تو کند و از اولاد آدم فرمان تو برد همانا دوزخ جزاء و کیفر شما [یعنی تو
و پیروانت] جزائی تمام و عذابی بر دوام خواهد بود. 64 - و هر کس از آنان [یعنی بنی آدم] را که در توان و قدرتت باشد [
صفحه 284 ] و زورت برسد بصداي خودت یعنی بدعوت و وسوسه خودت سست کن و بلغزان و گمراه ساز و [براي تاختن و
بدام انداختن اولاد آدم] سواران و پیادگان [خودت را از ذریّه و أعوانت] جمع کن و آنها را با فریاد خود بر اغواي آنها
برانگیزان و در دارائی و فرزندان با آنها مشارکت کن [یعنی آنها را وادار بکسب یا جمع مال حرام و تصرّف در آنها از راه ربا
و اسراف و منع زکاة و غیره نما و بتولید نسل از راه زنا تحریک کن و تشویق کن که فرزندان خود را بکیش یهودي یا نصرانی
یا مجوسی تربیت کنند یا نام فرزندان خود را عبد العزّي یا عبد الشّمس یا نامهائی که مرضیّ خدا نیست بگذارند] و بآنها
وعدههائی [پوچ و باطل] بده [ یا بآرزوهاي دراز و بیمعنی آنها را آرزومند ساز و یا بوعده شفاعت آلهه دلخوششان کن و به
اینکه که حشر و نشري و حساب و قیامتی نیست مغرورشان نما] [و تمام] اینها منع و تهدیدي است که خداوند از روي غضب و
سخط بصورت امر میفرماید و بالاخره میفرماید] و شیطان آنها را جز وعده دروغ نمیدهد و کار شیطان جز غرور و خدعه و
- فریب نیست [که همواره نادرست را بصورت درست و خطا را بشکل صواب جلوه و زینت میدهد] [و در پایان میفرماید]. 65
حقیقت أمر آنستکه ترا [اي شیطان] بر بندگان [مخلص و مطیع] من تسلّط و توانائی و نفوذي نیست [زیرا که آنها میدانند که
وعدههاي تو پوچ است و فریب آنها را نمیخورند] و پروردگارت براي حفظ و وکالت کافی است [یعنی بندگان مخلص من
از شرّ تو اي شیطان بپروردگار خود پناه میبرند و کار خود را باو واگذار میکنند و براي رهائی از اغواي تو از او استمداد
535 شیخ - مینمایند [چنانکه در آیه دیگر فرمود: إِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ]. -قرآن- 443
قشیري گوید: [بنده حق آنستکه در بند غیر نباشد]. [ صفحه 285 ] و شیخ عطار گوید: چو تو در بند صد چیزي خدا را بنده
چون باشی || که تو در بند هر چیزي که باشی بنده آنی در تفسیر آیه مبارکه [وَ استَفزِز مَنِ استَطَعتَ مِنهُم بِصَوتِکَ یعنی هر
71- یک از اولاد آدم را که بتوانی و قدرت یابی بصداي خود سست کن و بهیجان آور و تحریک کن و بلغزان]. -قرآن- 23
إبن عباس گفته است هر آوازي که نه در رضاي خداي تعالی از دهان بیرون آید آواز شیطان است. و مجاهد گفته است که
مراد از صوت شیطان غناء و مزامیر است و لذا خوانندگان بغنا و نوازندگان ناي و ساز از لشگریان شیطانند و در حدیث از
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله وارد است که فرمود بعثت لکسر المزامیر و قتل الخنازیر [و مزامیر جمع مزمار است و شاید مراد
از مزامیر تمام آلات غنا و انواع سازها است و بحکم تغلیب مزامیر فرموده است] و میگویم در کلمه [و استفزز] لطف خاصی
است زیرا در شنیدن صداي شیطان که یکی از آنها آلات غناست سستی مخصوص بآدمی دست میدهد که او را از یاد حق
میبرد و کاملا بدنیا و هواي نفس متوجّه میسازد و آدمی خواه و ناخواه در دام شیطان افتاده است. و باز در حدیث است که
چون شیطان را بزمین فرود آوردند عرض کرد پروردگارا مرا بزمین فرود آوردي و از درگاه خود راندي و مردود » : فرمود
ساختی پس خانهاي بمن ده فرمود [حمّام] عرض کرد محل نشستنی فرمود [بازارها و مجامع طرق] عرض کرد خوراکی فرمود
[آنچه بر آن اسم خدا ذکر نشود] عرض کرد نوشیدنی فرمود [هر مسکري] عرض کرد مؤذّنی فرمود [مزامیر] عرض کرد قرآنی
فرمود [شعر] عرض کرد کتابی فرمود [وشم یعنی خالکوبی در بدن] عرض کرد حدیثی فرمود [دروغ] عرض کرد پیمبرانی
براي من قرار ده فرمود [کاهنان] عرض کرد دام شکاري که بآن صید کنم [ صفحه 286 ] فرمود [زنان] و اینکه حدیث در بحر
العلوم سمرقندي است [نقل از روح البیان].
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 66 تا 69
اشاره
رَبُّکُمُ الَّذِي یُزجِی لَکُمُ الفُلکَ فِی البَحرِ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِهِ إِنَّهُ کانَ بِکُم رَحِیماً [ 66 ] وَ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی البَحرِ ضَلَّ مَن تَدعُونَ
إِلاّ إِیّاهُ فَلَمّا نَجّاکُم إِلَی البَرِّ أَعرَضتُم وَ کانَ الإِنسانُ کَفُوراً [ 67 ] أَ فَأَمِنتُم أَن یَخسِفَ بِکُم جانِبَ البَرِّ أَو یُرسِلَ عَلَیکُم حاصِباً ثُمَّ لا
تَجِدُوا لَکُم وَکِیلًا [ 68 ] أَم أَمِنتُم أَن یُعِیدَکُم فِیهِ تارَةً أُخري فَیُرسِلَ عَلَیکُم قاصِ فاً مِنَ الرِّیحِ فَیُغرِقَکُم بِما کَفَرتُم ثُمَّ لا تَجِدُوا لَکُم
السّفینۀ و هذا اللّفظ « الفُلکَ » اي یسوق و یجري و الإزجاء سوق الشیء حالا بعد حال « یُزجِی » 579- عَلَینا بِهِ تَبِیعاً [ 69 ] -قرآن- 1
ضاع من فکر کم کلّ من تعبدونهم « ضَ لَّ مَن تَدعُونَ » خوف الغرق « الضُّرُّ فِی البَحرِ » اي لتطلبوا « لتبتغوا » یکون مفردا و جمعا
اي یقصف بمعنی « قاصِ فاً » ریحا حاصبۀ اي ترمی بالحصباء و هی الحصا « حاصبا » یقلب فیجعل عالی الإرض سافلها « یَخسِفَ »
-252- 203 -قرآن- 242 - 167 -قرآن- 180 - 77 -قرآن- 144 - 10 -قرآن- 67 - اي مطالبا یتبعنا. -قرآن- 1 « تَبِیعاً » یکسر کلّ ما مرّ به
66 - پروردگار شما آنخداي [قادر توانائی است که [ صفحه 287 ] کشتیها را [براي منافع 397- 346 -قرآن- 387 - قرآن- 337
شما] در دریا میراند [و بوسیله بادها آنها را بجریان و حرکت میاورد] تا [بوسیله سواري در کشتیها بر روي آب حرکت کنید] و
از فضل و روزیی که خدا نصیب شما نموده است طلب نمائید [یعنی آنچه صلاح دینی شماست از جنگ با کفّار بکار برید]
زیرا او مهربان بشماست [که اینکه نعمتها را بشما بخشوده و اسباب ما یحتاج إلیه شما را مهیّا فرموده است و آنچه را براي شما
مشکل است آسان نموده است]. 67 - و هنگامیکه در دریا شما را آسیبی برسد [یعنی بایستادن باد یا اضطراب امواج یا حرکت
نکردن کشتیها شما را بیم غرق دست دهد] هر چه را میخواندید و بغیر خداي یکتا میپرستیدید از خاطر و یاد میبرید و در آنجا
جز از خداي واحد نجات را انتظار ندارید و جز او کسیرا نمیخوانید ولی چون از دریا نجات یافتید و بخشکی رسیدید و از
غرق ایمن شدید از ایمان بخدا اعراض میکنید و از توحید دوري میجوئید و کفران نعمت خدا را میکنید زیرا آدمی کثیر
الکفران و بسیار کافر نعمت است. 68 - [و اینکه کار شما بآن ماند که خیال کند در ساحل دریا و در خشگی دیگر آسیبی
نیست و آنجا از مکاره و بلایا در امان است و لذا از شکر خدا و فرمانبري او اعراض میکند بنابرین] آیا خود را در امان و
ایمن میدانید که در ساحل یا خشکی شما را زمین فرو ببرد [ یا منزل و مأواي شما زیر و رو بشود] یا ایمن هستید که بادي نوزد
و مأمور نشود که بر شما سنگریزه ببارد [و شما را بعلّت کفر و کفرانتان در خشگی غرقه سازد و همچنانکه قادر بود در دریا
غوطهور سازد] و براي خودتان حافظ و نگهداري که شما را از عذاب خدا حفظ کند نیابید. 69 - یا آیا در امان و ایمن و خاطر
جمع هستید که [دوباره محتاج شوید یا امري باعث شود که سوار کشتی شده و بدریا روید و] مرتبه دیگري بدریا برگردید
بادي بفرستد و کشتی شما را باد بشکند و بسبب کفران نعمت [ صفحه 288 ] شما را غرق کند و سپس براي خود تابعی پیدا
نکنید که هلاك شما را دنبال کند و مطالبه خون شما را نماید [و بگوید چرا بآنان چنین کردي!].
[ [سوره الإسراء [ 17 ]: آیات 70 تا 72
اشاره
وَ لَقَد کَرَّمنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلناهُم فِی البَرِّ وَ البَحرِ وَ رَزَقناهُم مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلناهُم عَلی کَثِیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضِ یلًا [ 70 ] یَومَ نَدعُوا
کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم فَمَن أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقرَؤُنَ کِتابَهُم وَ لا یُظلَمُونَ فَتِیلًا [ 71 ] وَ مَن کانَ فِی هذِهِ أَعمی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ
اي بمن ائتمّوا به من بنی آدم فی الدین و قیل بکتابهم اودینهم و قیل بکتاب « بِإِمامِهِم » 402- أَعمی وَ أَضَلُّ سَبِیلًا [ 72 ] -قرآن- 1
125- 15 -قرآن- 115 - الفتیل هو الخیط الّذي یوجد بین شقّی النواة. -قرآن- 1 « فَتِیلًا » أعمالهم
تفسیر معانی:
اشاره
-70 و حقّا که ما گرامی و مکرّم قرار دادیم زادگان آدم را [بنعمات دنیویّه مانند صورتهاي نیکو و تسخیر اشیاء براي آنها و
فرستادن پیمبران بسوي آنها و تکریم آنها بقوّه و عقل و منطق و خوردن با دست و تعدیل و امتداد قامت و عمل با انگشتان و
تسلّط بر غیر خود و تسخیر سایر حیوانات و برتر از همه، بودن محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از آنها و داشتن ایمان و عمل
صالح- و امام قشیري- ره- گفته است که مراد از بنی آدم مؤمنانند چه کافران را بنصّ و من یهن اللّه فما له من مکرم از تکریم
هیچ نصیبی نیست و تکریم مؤمنان بدانست که ظاهر ایشان را بتوفیق مجاهدات بیاراست و باطن ایشان را بتحقیق مشاهدات
منوّر ساخت. [ صفحه 289 ] و محمّد بن کعب گفته است که کرامت آدمیان بدانست که حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله از
ایشان است. اي شرف دوده آدم بتو || روشنی دیده عالم بتو کیست در اینخانه که خیل تو نیست || کیست بر اینکه خوان که
طفیل تو نیست از تو صدائی بألست آمده || نیست بمهمانی هست آمده و بآنها اسباب سواري دادیم در خشگی و بیابان [از
چهارپایان و سایر مراکب] و در دریا [از کشتیها] و بآنها از چیزهاي پاکیزه و انواع نعم طیّبه [از میوهها و سایر لذایذي که فقط
مختص بنی آدم است] روزي کردیم و بر بسیاري از آنکسانی که آفریدیم آنها را تفضیل و برتري دادیم برتري عظیم و
زیادي. در تفسیر مجمع البیان فرماید که پارهاي از علماء و مفسّرین باین آیه استدلال کردهاند که ملائکه أفضل از أنبیاء
میباشند و صاحب مجمع اینکه استدلال را از جهاتی باطل دانسته و از جمله وجوهی که ذکر میکند آنستکه در آیه مراد از کثیر
جمیع است و کثیر را در جاي جمیع نهاده است و چنین نتیجه میگیرد که معنی آیه اینکه است که [إنّا فضّلناهم علی من خلقنا و
هم کثیر: یعنی ما بنی آدم را بر آنکسانیکه آفریدهایم و آنها بسیاراند برتري دادیم] و معنی اینکه نیست که آنها را بر بسیاري از
مخلوق برتري دادیم و بر قلیلی که ملائکهاند برتري ندارند. و کاشفی گوید- علماء را در تفضیل بشر مباحث دور و دراز است
آنکه جمهور برآنند آنستکه رسل بنی آدم فاضلتراند از رسل ملائکه و رسل ملائکه افضلاند از اولیاي بنی آدم شریفتراند از
اولیاي ملائکه و صلحاي أهل ایمان افضلند از عوام ملائکه و عوام ملائکه برترند از فسّاق مؤمنان- و علی الجمله اینکه آیت
[ دلیل فضیلت و جامعیّت انسان است که از همه مخلوقات مرآت صافی جهت انعکاس صفات الهی اوست و بس. [ صفحه 290
و صاحب روح البیان از تأویلات نجمیه چنین نقل میکند که-: [و ف ّ ض لنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا یعنی علی الملائکه
زیرا خلق کثیر از آنچه خداوند خلق فرموده است ملائکهاند [و عدّه ملائکه از همه آفریدگان بیشتر است و لذا اینکه آیه دلیل
برتري بنی آدم بر ملائکه است] و فضل انسان کامل بر ملک آنستکه او در أحسن تقویم آفریده شده و آن حسن استعداد او در
قبول فیض نور خداست بلا واسطه و انسان بر سائر مخلوقات در آن متفرّد است]. 71 - روزي که ما بخوانیم هر گروهی از بنی
آدم را بنام امام و پیشواي آنها [یعنی پیمبر آنها گویند پیروان ابراهیم بیائید پیروان موسی بیائید پیروان محمّد صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم بیائید و لذا أهل حق برخیزند و کتابهاي خود را بدست راست گیرند سپس گفته شود پیروان شیطان و پیروان
رؤساي ضلالت بیائید و اینکه روایت سعید بن جبیر از إبن عباس است. و از علی علیه السّلام مروي است که امامان امام هدایت
و امام ضلالت و امامان خیر و شرّ هر دو میباشند. و بروایت إبن زید و ضحّاك یعنی میخوانیم آنها را بامامشان یعنی بکتابشان
و گفته شود یا أهل القرآن و یا أهل التوراة. و بروایت جبائی و أبو عبیده یعنی بنام پیشوایان آنها از علماء و امامان آنها و
بروایتی که خاصّه و عامّه از حضرت علیّ بن موسی الرضا علیه السّلام با سندهاي صحیح روایت کردهاند جامع تمام اینکه
أقوال است که آنحضرت از پدرانش و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت کردهاند که فرمود در آنروز هر دستهاي از
مردم بامام زمانشان و کتاب پروردگارشان و سنّت پیغمبرشان خوانده میشود. و از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که
فرمود آیا خدا را سپاس نمیگوئید که چون قیامت شود هر قومی را بسوي کسی که دوست دارد میخوانند ما بسوي رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله فزع میکنیم و شما بطرف ما فزع خواهید کرد بنابراین آیا میدانید شما را کجا میبرند! به بهشت قسم
بپروردگار کعبه و سه مرتبه آنرا [ صفحه 291 ] تکرار فرمود. و نیز بروایتی دیگر از إبن عباس و حسن و أبی العالیه مراد از امام
یعنی کتاب اعمالشان است] بنابراین هر کس که کتاب عملش که در آن طاعات و ثواب اعمالش ثبت است] بدست راستش
داده شود اینکه جماعت کتاب عمل خود را میخوانند [در حالیکه شادمان و مسروراند و مینگرند که] از ثواب اعمالشان بمقدار
فتیلی هم [یعنی آن نخ و مفتول نازکی که در هسته خرماست] کسر گذارده نشده است. [و مفسرین گفتهاند که دادن نامه
أعمال بدست راست نشانه رضا و خلاص و دادن نامه بدست چپ و از پشت سر علامت غضب و هلاك است]. 72 - و کسیکه
در اینکه دنیا کوردل و کور باطن باشد [و آیات خدا را نبیند و از راه حق دور و از دین مهجور باشد] او در آخرت و سراي
دیگر هم کور است [یعنی حیرتش بیشتر و دستش از حق کوتاهتر و از بهشت دور افتادهتر است] و او از کور دنیائی گمراهتر
است.